میمیرم از فراقت، گفتم گناه من چیست گفتی که عاشقان را ،حق شکایتی نیست
گفتم اگر طبیبی ،درمان وظیفه ی توست گفتی طبیب هرغم ،جز او بگودگر کیست
گفتم که جعد گیسو، بردار کرده جان را گفتی مقام عاشق، همواره آن حوالیست
گفتم به خون دیده، صد نامه من نگارم گفتی به جمع یاران ،باطعنه این روانیست
شاید بعدها روحیه پیدا کردم و غزلم رو تموم کردم شاید نورآی